پاهایم زیر پتویی که با بحث و کشمکش غنیمت گرفته ام، یخ زده، با احتیاط کمی جابه جا می شوم تا بدون این که مهین از تخت یک نفره ای که با هم روی آن خوابیده ایم، سقوط کند، کمرم را از دیوار سرد سالن و میله های کفی تخت، جدا کنم، یکباره عبور حشراتی را احساس کردم؛ شپش ها از پتو بالا می آیند و از لای پلک هایم خودشان را به مردمک چشمم می رسانند، می خواهم جیغ بکشم اما حالت تهوع شدیدم اجازه نمی دهد، خم می شوم تا عق بزنم، ناگهان صورت ترسناک و چشم های وق زده «عشرت» به صورتم نزدیک می شود، پتویم را می خواهد، مقاومت می کنم، با مشت محکمی به دهانم می کوبد، خون از دهان و اشک از چشمانم سرازیر می شود. دندان هایم را از روی چانه و یقه ام جمع می کنم، مثل کوره گرم اند، در مشت می فشارمشان؛ «زری»، «عشرت» را کنار می زند و با دهان بی دندان و صدای تیزش به حال و روزم می خندد و می گوید: «دیگه دندون نداری بدبخت، قیافه ات عین معتادها شده، عمرا بذارن بری بیرون...»
سومین محموله کووکس وارد ایران شد افزایش قیمت خوراکی‌ها ۲۵۵ درصد را ثبت کرد عراقی‌ها متمایل به میانجی‌گری بین ایران و عربستان تاکید فرانسه بر لزوم بازگشت سریع به مذاکرات وین چگونه یک «گروه تروریستی» به «دولت» تبدیل می‌شود؟ جریان رادیکال در افغانستان علیه چین، روسیه و ایران مردم از گرانی و بیکاری به ستوه آمده‌اند دهقان معاون حقوقی رئیس جمهور شد مراسم تکریم و قدردانی از وزیر پیشین بهداشت کالیفرنیا همچنان در آتش محموله جدید واکسن کرونا روز جمعه به خوزستان می‌رسد قطع بیانات خانم سخنگو توسط حشره مزاحم ایمنی حاصل از واکسن کرونا چه زمانی ایجاد می‌شود؟ کمبود واکسن کرونا در کردستان ابتلای کاپیتان تیم ملی سوئیس به کرونا